English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (488 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rack one's brains <idiom> U به مغز خود فشار آوردن
to overexert U زیاد به خود فشار آوردن
to press for an answer U با صرار یا فشار پاسخ خواستن
To drive someone up the wall. U کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
to tax someone [something] U بیش از اندازه بارکردن [فشار آوردن بر] کسی [چیزی]
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
to stand the test of time U برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test U برای مدت زیاد دوام آوردن
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
inquiries U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
voice U سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voices U سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voicing U سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
adaptive channel allocation U توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
dial in modem U مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
inquiry U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiries U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
ignition over voltage U فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
cabin supercharger U کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
cartridge actuated device U وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck U بد آوردن
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
responded U پاسخ
replication U پاسخ
respond U پاسخ
no U : پاسخ نه
rebutter U پاسخ رد
responds U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
answers U پاسخ
response U پاسخ
answer U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
in answer to U در پاسخ به
responses U پاسخ
answered U پاسخ
in reply to U در پاسخ
replies U پاسخ
reply U پاسخ
responsions U پاسخ
replying U پاسخ
item of written comment U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
answering U پاسخ
statement U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
replied U پاسخ
play-acts U ادا در آوردن
acquire به دست آوردن
make something happen U به اجرا در آوردن
to get [hold of] something U آوردن چیزی
actualize U به اجرا در آوردن
carry ineffect U به اجرا در آوردن
carry out U به اجرا در آوردن
implement U به اجرا در آوردن
put inpractice U به اجرا در آوردن
to bring something U آوردن چیزی
holdout U دوام آوردن
carry into effect U به اجرا در آوردن
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
holdouts U دوام آوردن
play-acting U ادا در آوردن
put ineffect U به اجرا در آوردن
acquire بدست آوردن
play-acted U ادا در آوردن
play-act U ادا در آوردن
put into effect U به اجرا در آوردن
actualise [British] U به اجرا در آوردن
win U به دست آوردن
woo U به دست آوردن
gains U بدست آوردن
gained U بدست آوردن
gain U بدست آوردن
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
wring U به دست آوردن
get U به دست آوردن
gain U به دست آوردن
take U به دست آوردن
it never rains but it pours <idiom> U چپ و راست بد آوردن
obtain U به دست آوردن
attenuation U بدست آوردن
abrade سر غیرت آوردن
come by <idiom> U بدست آوردن
procure U به دست آوردن
To phrase. U به عبارت در آوردن
realize U به دست آوردن
To take into account (consideration). U بحساب آوردن
receive U به دست آوردن
step U به دست آوردن
to bring to the [a] boil U به جوش آوردن
To cite an example . U مثال آوردن
vasbyt U تاب آوردن
To show a deficit . To run short . U کسر آوردن
tough break <idiom> U بدبیاری آوردن
To bring into existence . U بوجود آوردن
find U به دست آوردن
conciliate U به دست آوردن
compass U به دست آوردن
achieve U به دست آوردن
To cry out . U فریاد بر آوردن
to bring the water to the boil U آب را به جوش آوردن
emitted response U پاسخ صدوری
answers U : پاسخ دادن
rejoins U پاسخ دادن
conditioned response U پاسخ شرطی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com